پنجشنبه تولد نیوش بود و خیلی داف شده بودم

و در عین حال کلی اسید ازم گرفتن که...اوکی

آخرش سخنرانی پر محتوایی کردم که دوستان توجه خیلی خیلی کاملی داشتن اصنم وسط حرفم نپریدن•~•

و جمعه..رفتم حموم و دقیقا همون موقع مهمون اومد:/ من بعد نیم ساعت تلاش برا خشک کردن موهام با حوله رفتم تو جمع و حس خیلی رو مخی داشت

شبم که رفتن تازه یادم افتاد کلی تکلیف داشتم و تا شب دهنم صاف شد

الانم خوابم میاد و نمیخوام برم مدرسه