اسپاتیفایم دوباره به چوخ رفت و واقعا میخوام بشینم گریه کنم
و از رو بیکاری (وی فردا امتحان زمین داره) اومدم که چندتا از آهنگای مورد علاقمو باهاتون به اشتراک بزارم از تمام سبکا و خواننده هایی که استن یا تقریبا استن میکنم
اسپاتیفایم دوباره به چوخ رفت و واقعا میخوام بشینم گریه کنم
و از رو بیکاری (وی فردا امتحان زمین داره) اومدم که چندتا از آهنگای مورد علاقمو باهاتون به اشتراک بزارم از تمام سبکا و خواننده هایی که استن یا تقریبا استن میکنم
میدونم دارم زیادی غر میزنم ولی نمیدونم چرا باید هی اینو به آدما یاداوری کرد که حد خودشونو از همه لحاظ بدونن..البته بماند که یاداوری به خیلیا کاملا بی تاثیره و اصن به پشمشونم نمیگیرن
این چندروز اصن حس خوبی نداشتم..از همه بدتر اینکه فهمیدم چون به آدما نرم و آروم برخورد میکنم به خودشون اجازه میدن هر غلطی کنن و منم که اصن مهم نیستم. حتی دوستای خیلی صمیمیم یه حد و حدودی بین خودشون دارن..اینکه برگردن تو صورتت بگن چون تو کاریم نداری اینکارو کردم خیلی درد داره خیلی سخته..اونم برا منی که نمیتونم تو رو کسی وایسم
میگن خب حرفتو بهش بزن چیزی که اذیتت میکنه رو بهش بگو..شاید برا شما راحت باشه ولی من نمیتونم همشم بخاطر بچگیم و اتفاقای گذشتست که واقعا دارم تلاش میکنم که خودمو بهتر کنم و تا الانم خیلی بهتر از قبلم ولی طول میکشه تا انقد جرعت پیدا کنم که تو رو یکی وایسم..نمیخوام تقصیرو گردن کسی یا چیزی بندازم ولی آدما باید انقدری شعور داشته باشن که وقتی میبینن یکی کنار میاد و آروم رفتار میکنه پررو نشن.
تا الان کنار اومدم و هیچی نگفتم و از این به بعدم قرار نیست چیزی بگم... فقط کنکلشون میکنم و دیگه هیچ ارتباطی باهاشون نخواهم داشت..هم دیگه حوصلشونو ندارم و هم باید بفهمن قرار نیست هرجور که دلشون میخواد منو خورد کنن
پ ن: لطفا از گفتن هرگونه ″منظورت منم؟″ (تو پستای دیگه یا کلا جاهای دیگه) اکیدا بپرهیزید..واقعا کسی خوشش نمیاد هی به این و اون بگه نه تو نبودی یا آره تو بودی..بجاش یه نگاه به خودتون بندازید میفهمید منظورم شمایید یا نه.
خیلی روز خوبی بود لذت بردم
شاید برا بقیه عادی باشه ولی برای من همینکه تو بحث وجود داشته باشم و ایگنور نشم خیلیه..و امروز قشنگ با بچها حرف میزدیم فیلم گرفتیم از هم و یه بار دیگه اون حس همیشگی کمرنگ شد
شاید دیر شده باشه ولی فهمیدم که شاید میتونم با چند نفرشون صمیمی بشم..شاید
و به به قسمت اول فصل دو روباه اومده و با رایزنی هایی که انجام شد پنجشنبه جمعه اگه درس نداشته باشم میتونم ببینم..خب انتظار سگی (پ ن: میدونستم ولی یادم رفته..فرق وب دی ال و اچ دی تی وی چیه میگین؟:› )
ولی چرا منو آنیسا مث سگ و گربه میوفتیم به جون هم..؟
پنجشنبه تولد نیوش بود و خیلی داف شده بودم
و در عین حال کلی اسید ازم گرفتن که...اوکی
آخرش سخنرانی پر محتوایی کردم که دوستان توجه خیلی خیلی کاملی داشتن اصنم وسط حرفم نپریدن•~•
و جمعه..رفتم حموم و دقیقا همون موقع مهمون اومد:/ من بعد نیم ساعت تلاش برا خشک کردن موهام با حوله رفتم تو جمع و حس خیلی رو مخی داشت
شبم که رفتن تازه یادم افتاد کلی تکلیف داشتم و تا شب دهنم صاف شد
الانم خوابم میاد و نمیخوام برم مدرسه
باید اینو چند روز پیش مینوشتم ولی خب...
جییییییییغغغغ فصل دو کیدارمای کراشم داره میایهه و از اونطرف کامبک یونگی با قلبم بازی میکنه و از یه ور دیگه فصل 3 شیطان کش نزدیکه و در مقابل همه اینا فاکینگ درس و امتحان
خب مگه تابستونو ازشون گرفتن*-* (وقتی حجم درسا بهت فشار میاره: ) حالا تابستون بشه کل کیپاپ کیدارما و مانگاکا و کارگردانا در ظلمات فرو میرن..والا
پ ن: بیایید بسی بحرفیم
روز بازارچه برات خیلی خیلی خوب بود. قرار بود کلی چیز میز برای فروش درست کنی ولی کل کارات کمتر از 10 تا بود. هر معلمی که میومد میگفت چقد کمه و باید بیشتر درست میکردی...
قریبا سه هفته دیگه امتحانام شروع میشه و با توجه به انتخاب رشته و پرت شدنم از تیزهوشان باید یه غلطی کنم پس آره گفتم بیام چیزایی که باید بخونمو اینجا بنویسم که یکم انگیزه دهنده باشه برام..بعدشم به این نتیجه رسیدم که کلا کارامو بنویسم که همشو انجام بدم*-* اره
خب همین اول کاری ده صفحه تکلیف ریاضی داریم
بعدش خوندن اون دو صفحه از مطالعات که تو عید موند
و عربی که دو سه درسو کلا نخوندم
در نهایتم آماده کردن خرت و پرتا برا بازارچه کارو فناوری
تو خوندنیا از زیست که مورد علاقمه شروع میکنم
بعدش مطالعات اگه مخم بکشه (درسای امسال همش درباره پهلوی و انقلاب و ایناس..)
بقیش خیلی برنامه دقیق نداره ولی باید فیزیک و شیمی و زمین و ریاضی و ادبیات و بخونم
در آخر دینی و دفاعی ام میخونم
برنامه سنگینی شد ولی باید بتانم